هزارمين درد دلمو ميخوام بنويسم و واسه هميشه اينجا تبديل به گورستونِ خاطره ميشه اولين باري كه ديدمت موقع امتحانات دي ماه ٩١ بود ديدمت و چشات به دلم چنگ زد و ديوونم كرد حالا واسه خودت خانومي شدي و من همون پسر بچه ي دبيرستاني هستم كه حتي با ديدن اسمت استرس كل وجودشو ميگيره طراوت عزيزم؛ بي معرفتي از سمت تو بود و مجنون قصه بودن از سمت من ديگه ميخوام يه زندگي تازه شروع كنم، مائده و فاطمه جفتشونو دكمشونو زدم و تموم تقديرم با تو گره خورده بود، با اين حرفا چيزي
اشتراک گذاری در تلگرام
درباره این سایت